نظر | چرا روزنامه نگاران آزادی بیشتری نسبت به اساتید دارند؟

سناریوی دوم با پاسخ اریک کافمن، آکادمیک کانادایی به استدلال‌های بیداری اوج گرفته است. او استدلال می کند که نوسان آونگ فعلی به اندازه کافی واقعی است، اما مجریان ایدئولوژیک برای پیروزی در جنگ نهادی نیازی به پیروزی در هر نبرد کوتاه مدت ندارند:

… در دراز مدت، لیبرالیسم جای خود را به ترقی گرایی در فضاهای نخبگان می دهد. لیبرالیسم فرهنگی جدید در رسانه ها منعکس کننده دیدگاه های کارکنان ارشد است و گروه های وابسته و کارمندان جوان با آن مخالفت می کنند. این مهم است، زیرا بررسی‌ها به طور مداوم نشان می‌دهند که ارزش‌های «بیدار» در میان چپ‌های جوان دو برابر بیشتر از چپ‌های مسن‌تر رایج است. بیش از هشت نفر از هر 10 دانشجوی 150 کالج برجسته ایالات متحده می گویند سخنرانانی که می گویند BLM یک گروه نفرت انگیز است یا تراجنسیتی یک اختلال روانی است، نباید اجازه صحبت در محوطه دانشگاه را داشته باشند. علاوه بر این، از هر 10 نفر، هفت نفر فکر می‌کنند که استادی که چیزی می‌گوید که دانش‌آموزان توهین‌آمیز می‌کنند، باید به دانشگاه خود گزارش شود. دانشگاهیان جوان دو برابر افراد بالای 50 سال سانسور می کنند. اینها تیم های تحریریه و استادی فردا هستند.

در مورد این موضوع چیزهای زیادی برای گفتن وجود دارد، اما می‌خواهم روی جمله آخر تمرکز کنم، زیرا فکر می‌کنم این دو تجربه را در هم می‌آمیزد که واقعیت ممکن است اساساً آنها را تقسیم کند: فضای فکری در رسانه و روزنامه‌نگاری از یک سو و در دانشگاه از سوی دیگر.

هر دوی این حرفه‌ها تحت فشارها و ایده‌ها و انگیزه‌هایی هستند که به پیشرفت‌گرایی بیدار شده‌اند و هر دو در سال‌های اخیر اشکال مختلفی از آشوب داخلی را تجربه کرده‌اند. اما احساس من این است که مسیرهای ایدئولوژیک آنها تا حدودی از هم جدا شده است و احتمالاً با ادامه تغییر نسلی که کافمن توصیف می کند، بیشتر از هم متمایز خواهند شد.

برای روشن بودن، من درباره رسانه‌هایی بحث می‌کنم که به‌طور سنتی خود را به‌عنوان شرکت‌های جریان اصلی می‌پندارند – از نظر ایدئولوژیک بی‌طرف یا چپ میانه یا لیبرال کوچک، در مأموریت‌های رسمی‌شان به صراحت سیاسی نیستند، حتی اگر کارکنانشان فضایی برای تنوع داشته باشند. بیشتر به دموکرات ها رای می دهند. به نظر می‌رسد این سازمان‌ها به دلیل نیروهای متعددی که استقرار کامل ایدئولوژی مترقی را محدود می‌کنند، به‌عنوان مؤسسه‌های دانشگاهی با موقعیت مشابه، از نظر ایدئولوژیک مخفی می‌شوند.

اولاً، رسانه طبق تعریف، شرکتی بیرونی و مخاطب محور است که برای دوام خود به نوعی بازار انبوه وابسته است. مخاطبان انبوه می توانند مطالبات ایدئولوژیک خود را مطرح کنند و به طور مؤثر برخی از روزنامه نگارانی را که به آنها خدمت می کنند دستگیر کنند. مطمئناً می‌توانید نسخه‌هایی از این اتفاق را در رسانه‌های راست‌گرایانه در دوره ترامپ ببینید. اما بیداری اغلب بیشتر یک ایدئولوژی نخبه محور بوده است، با نفوذ ویژه در آکادمیک و سازمان های فعال حرفه ای، و قواعد و شیبوله های آن به جای اینکه ابتدا توسط عموم مردم مطالبه شود، تمایل دارند از حلقه های درونی به بیرون سرایت کنند.

این بدان معناست که همیشه مخاطبان بالقوه زیادی وجود خواهند داشت که قواعد ایدئولوژیک جدید را “دریافت” نکرده اند، یا هنوز نتوانسته اند، و برای آنها مخالفت یا بحث پیرامون نظم نوظهور بسیار عادی تر و مطلوب تر از معتقدان واقعی به نظر می رسد. و اگر به نظر می رسد که بحث عادی از یک نشریه یا کانال پخش ناپدید شود، برخی از خوانندگان، شنوندگان و بینندگان بحث را در جای دیگری دنبال می کنند – به یک رقیب، یک استارت آپ، یک جایگزین جو روگان یا پلتفرمی مانند Substack، اگر لازم است. و برخی از مفسران و روزنامه‌نگارانی که آنها را دنبال می‌کنند، که برای کار در این زمینه انتخاب می‌کنند، حتی ممکن است در نهایت پاداش بسیار بیشتری نسبت به قبل دریافت کنند.

Izaiah Harrison

سازمان دهنده کل مبشر موسیقی شیطانی. گیک قهوه. خالق برنده جایزه متعصب الکل مزاحم عمومی

تماس با ما