هنوز 20 دقیقه از فیلم «صدای دفن نشده یک افق آشفته»، فیلمی از هنرمند توان اندرو نگوین نگذشته است که دوربین روی یک بنای تاریخی با ظاهری متمایز در انتهای یک پل عابر چوبی قرار می گیرد. ما در استان کوانگ تری، مرکز ویتنام هستیم. این پل بر روی رودخانه بن های می گذرد، که به مدت 21 سال، از شکست فرانسه در Dien Bien Phu در سال 1954 تا سقوط سایگون در سال 1975، خط مرزی بین ویتنام شمالی و جنوبی بود. چند مایلی در هر دو جهت، منطقه به اصطلاح غیرنظامی بود، یک “حائل” که به یکی از بمبارانترین مکانهای روی کره زمین تبدیل شد.
این پل عابر پیاده بازسازی شده پیوند ضعیفی بود که نیمه های متخاصم کشور تقسیم شده را به هم متصل می کرد. بنای یادبود پس از جنگ در انتهای جنوبی آن آرزوی اتحاد ملی نام دارد، اما واقعیت غم انگیز این مکان این است که آنقدر مملو از گلولههای منفجر نشده است که هرکسی که از چند مسیر فرسوده عبور کند، در خطر نابودی قرار میگیرد. خاطرات محو میشوند، اما آسیبهای روحی، نه فقط در ذهن مردم، بلکه در سرزمینی که در آن زندگی میکنند، باقی میماند.
“صداهای دفن نشده” محور اصلی “Tuan Andrew Nguyen: Radiant Remembrant” است که قرار است در 29 ژوئن در موزه جدید منهتن افتتاح شود – کمتر از یک ماه پس از دریافت جایزه خوان میرو 2023 در بارسلونا. این اولین نمایشگاه بزرگ موزه انفرادی او در ایالات متحده خواهد بود. آخرین باری که او در یک موسسه هنری پیشرو آمریکایی حضور داشت، شش سال پیش، با Propeller Group، گروهی مستقر در شهر هوشی مین بود که توجه جهان هنر را به خود جلب کرد، حتی زمانی که این سه نفر در آستانه انشعاب بودند.
گروه پروپلر به دلیل تفسیر حیله گرانه و هنرمندانه پروژه هایی مانند “تبلیغات تلویزیونی برای کمونیسم” شهرت داشت، یک کمپین تغییر نام تجاری ساختگی که کمونیسم جدید را به عنوان یک انتخاب سبک زندگی کمی ناخوشایند معرفی می کرد که مشخصه آن لباس های گشاد، موسیقی محلی تند و لبخند پس از لبخند دوستانه بود. . کار فعلی نگوین شخصی تر، ظریف تر و جاه طلبانه تر است. ویدئوهای او، که همراه با مصنوعاتی که او برای آنها خلق کرده، گالری های طبقه سوم موزه جدید را پر می کند، و به بررسی مسائل مربوط به حافظه و هویت می پردازد، با فوریتی که فقط کسی بین دو فرهنگ گرفتار شده است – کسی که نامش “Tuan” است و به عنوان مثال، “اندرو” – می تواند جمع شود.
این هنرمند 47 ساله در یک مصاحبه ویدئویی از استودیوی خود در شهر هوشی مین گفت: از زمان گروه پروپلر، بسیاری از کارهای من در مورد حافظه بوده است. «و اینکه حافظه چگونه به ما کمک می کند تا با تروما مقابله کنیم. ترومای بین نسلی.»
نگوین در سال 1976 در شهر هوشی مین متولد شد و پسر یک سرباز سرباز سابق ویتنام جنوبی بود. او 2 ساله بود که والدینش به عنوان “مردم قایق” از ویتنام فرار کردند. او در اوکلاهما، تگزاس و سپس کالیفرنیای جنوبی بزرگ شد، جایی که به عنوان یک دانشجوی پیش پزشکی در دانشگاه کالیفرنیا، ایروین، هنر را کشف کرد. او در آنجا زیر نظر دانیل جوزف مارتینز، هنرمندی که به دلیل مشارکتش در دوسالانه معروف ویتنی در سال 1993 مشهور بود یا بدنام بود، تحصیل کرد: مجموعهای از برچسبهای کوچک موزه فلزی که هر کدام حاوی یک یا دو کلمه از آنها بود. پیام “من نمی توانم تصور کنم که بخواهم سفید باشم.” نگوین همچنین از فرهنگ خیابانی آمریکا – هیپ هاپ، رقص بریک، گرافیتی – استفاده کرد. سپس، پس از کسب مدرک MFA از مؤسسه هنرهای کالیفرنیا، به شهری بازگشت که والدینش از آن فرار کرده بودند.
داستانها، داستانهای بیپایان – این تنها چیزی بود که او از بزرگ شدن ویتنام میدانست. او برای ارتباط با مادربزرگ مادریاش، شاعر و ویراستاری که عقب مانده بود، بازگشت، اما همچنین به این دلیل که احساس میکرد نیاز دارد که این مکان را از نزدیک تجربه کند.
او در کاتالوگ نمایشگاه آتی به ویویان کروکت، متصدی نمایشگاه موزه جدید، می گوید: «بسیار از سر ضرورت بود که سعی کنم خودم را در آنجا مستقر کنم. کروکت – که خودش دختر برزیلی الاصل و ساکن نیویورک پدری آمریکایی و مادری برزیلی است – وضعیت خود را اینگونه توصیف کرد: “در یک مکان و مکان دیگر، و نه واقعاً از هیچکدام.” این شما را با سوالات زیادی و نیاز عمیق به شفا مواجه می کند.
نگوین به من گفت: “برای من مهم است که راه خود را در جهان در ارتباط با دیگران پیدا کنم.” در UC Irvine، او یکی از چندین دانشجوی هنر بود که توسط مارتینز راهنمایی می شد و خود را Renegades می نامیدند. در CalArts، او با گروه هنری دانمارکی Superflex کار کرد. با Propeller Group، او حتی پس از اینکه آشکار شد که دو عضو دیگر، Phunam Thuc Ha و Matt Lucero، میخواهند ادامه دهند، به ایده یک گروه چسبیده بود. مارتینز در این مقطع از دوران حرفهایاش، وقتی با او تماس گرفتم، پیشنهاد کرد که ممکن است به او لطفی کرده باشند. “من با گروه ها کار کرده ام. مارتینز گفت: وقتی با افراد دیگر کار می کنید، همه چیز به خطر می افتد. اگر نگوین بخواهد تاریخ خود را کاوش کند، “او باید این کار را خودش انجام دهد.”
یکی از اولین کارهای انفرادی بزرگ نگوین در دوسالانه ویتنی 2017 ظاهر شد: «جزیره»، یک ویدیوی آخرالزمانی که در لکهای از مالزی که خانوادهاش در دو سالگی روی آن نشسته بودند. او به من گفت که سالها میخواست درباره کوانگ تری فیلم بسازد، اما تا زمانی که این همهگیری این فرصت را نداشت. بیشتر کشور در سال 2021 قرنطینه شد، اما برای بخشهایی از آن سال همچنان میتوانستید به داخل کشور سفر کنید. بنابراین او به شمال پرواز کرد و با Project Renew، یک تلاش غیردولتی برای خلع سلاح گلوله های منفجر نشده، ارتباط برقرار کرد.
اولین چیزی که او متوجه شد “این است که هر چند ساعت یک بار انفجار بمب هایی را در دوردست خواهید شنید” – انفجارهای کنترل شده ای که توسط افرادی مانند Project Renew مدیریت می شوند. دومین چیز این است که همه جا بمب هایی وجود دارد – به عنوان گلدان، به عنوان گلدان، به عنوان دکور کافی شاپ. بمبها تنها منبعی هستند که این منطقه باقی مانده است.
«صداهای دفن نشده» داستان نگویت، زن جوان خیالی در کوانگ تری است که مانند بسیاری از افراد در زندگی واقعی، با پاک کردن فلز از مهمات منفجر نشده، امرار معاش می کند. مادر نگویت از مرگ شوهرش که قربانی لاشخور بود، آسیب دیده است. دوستش لای، وقتی 10 ساله بود با بمب های خوشه ای بازی می کرد، یک چشم و کنده هایی در جایی که دو پا و یک دستش باید باشد باقی ماند. دو پسرعمو در این انفجار جان باختند. مرگ و تکه تکه شدن، همراهان همیشگی این مکان هستند.
یک جفت شخصیت تاریخی، مجسمه ساز الکساندر کالدر و راهب بودایی تیچ نات هان، هر دو از مبارزان معروف ضدجنگ در دهه های 60 و 70 در “صداهای دفن نشده” بافته شده اند. نقش آوازی کالدر برای نگوین خبری بود: “منظورم این است که کالدر یک صفحه کامل در نیویورک تایمز را در سال 1966 برداشته بود.” “که باورنکردنی است.”
زن جوان در فیلم او موبایلهای بزرگ و متعادلی شبیه کالدر را از بدنههای بمب میسازد. او تصادفاً با مقاله ای در مجله ای در مورد کالدر برخورد می کند و متقاعد می شود که کالدر تناسخ یافته است. او به دنبال مشاوره، از یک معبد بودایی بازدید می کند و متوجه می شود که زنگ معبد آن از بدنه یک بمب آمریکایی ساخته شده است که می توانست همه را در آنجا بکشد. به او گفته می شود که راهب جوانی “شفقت بی حد و حصری را دید که بمب به دلیل اینکه منفجر نشد” را دید و آن را به صورت زنگ درآورد.
«صداهای دفن نشده» با دو ویدیوی کوتاهتر همراه خواهد شد که به میراث استعمار فرانسه می پردازد. «شبح تبدیل شدن اجداد» خانوادههای سربازان سنگالی را که مجبور شده بودند برای فرانسویها در ویتنام بجنگند، ردیابی میکند. «زیرا هیچکس زندهای گوش نمیدهد» از سربازان مراکشی الهام گرفته شد که ارتش فرانسه را ترک کردند و در نزدیکی هانوی مستقر شدند.
علاقه نگوین به چنین داستانهایی با درک اینکه برادر کوچکتر پدربزرگش مجبور شده بود علیه مردم خود – نیروهای هوشی مین – بجنگد تا زمانی که شکست فرانسه در Dien Bien Phu به حکومت استعماری پایان داد، برانگیخت. او برای مبارزه با شورش آنجا به الجزایر اعزام شد و سرانجام در مستعمره بردگان مارتینیک مستقر شد. این توضیح می دهد که چرا نگوین در دریای کارائیب عموزاده هایی دارد که سیاه پوست هستند و فرانسوی صحبت می کنند. اما کتب تاریخ چیزی در مورد آنچه سربازان مستعمرات فرانسه در ویتنام تجربه کردند، نمی گویند. تا زمانی که توان برای یافتن نوادگان آنها که بسیاری از آنها مادر یا مادربزرگ ویتنامی دارند به سنگال رفت، داستان آنها را نشنید.
ویدیوی دیگری وجود دارد که در نمایش موزه جدید نیست اما به آن زمینه میدهد. به راحتی در دسترس آنلاین است، “صدای توپ، آشنا مانند رفرین غمگین” نامیده می شود. نگوین برای 10 دقیقه دردناک، فیلم وزارت دفاع دهه 1960 از شلیک کشتیهای جنگی آمریکایی به جنگل را با ویدئوی اخیر از خدمه خنثیسازی بمب که یک گلوله 2000 پوندی را به آرامی و به آرامی به سمت گودال دفن میبرند را کنار هم قرار میدهد تا با خیال راحت منفجر شود. در ویتنام، با سنت قوی آنیمیستی، این فقط انسانها نیستند که روح دارند، بلکه همه چیز دارند. و بنابراین مهمات به آرامی و در عین حال قوی صحبت می کند:
افسر نیروی دریایی که مسئول بارگیری من بود، فیوز تماسی را در نوک بینی من روشن نکرد. سالها نامش را نفرین می کردم. به بی کفایتی، بی لیاقتی اش لعنت فرستادم. برای اینکه سایه ای از خودم برایم گذاشت. برای اینکه به من اجازه دادید تقریباً 50 سال اینجا دراز بکشم. کم کم بخشی از این سرزمین می شود. همان چیزی که قرار بود نابودش کنم.
و سپس صدای او جای خود را به ریفرینهای ترسناک «لالایی از توپها برای شب» میدهد، ترانه دهه 60 درباره مرکز ویتنام توسط Trinh Cong Son، ترانهسرا ویتنام جنوبی. این ناله غمانگیز کسانی است که این عوامل بینهایت قدرتمند، ماهرانه طراحی شده و در نهایت ناکارآمد نابودی را دریافت میکنند که در مزارع و روستاهایشان فرود آمدند.
در پایان این ویدیو لحظه ای شفابخش وجود دارد که در نهایت اجازه انفجار بمب داده می شود. لحظه مشابهی نزدیک پایان «صداهای دفن نشده» رخ می دهد، زمانی که قهرمان آن سعی می کند با زدن زنگی که او از یک بمب ساخته بود، از درد مادرش بکاهد. زنگ – مجسمهای از نگوین در نمایشگاه، همراه با موبایلهایی شبیه به کالدر که او از قطعات بمبهای پاکشده ساخته بود – روی 432 هرتز تنظیم شده بود، که گاهی اوقات فرکانس درمانی در نظر گرفته میشود.
نگوین گفت که در کالج میخواست پزشک شود، زیرا این آرزوی مهاجران است، اما در اینجا او به خاطر این که به نظر میرسد عذرخواهی کرد، میخواست به مردم کمک کند تا درمان شوند. هنر راهی متفاوت برای این کار به او داد. “نقطه شروع من ویتنام است. اما جاه طلبی من این است که آن را فراتر از روایتهای ویتنام گسترش دهم – همانطور که فیلمهای این نمایش انجام میدهند، «این لحظات جهانی را که ما را به جایی که اکنون هستیم رساندهاند، بررسی کنم.»